خسرو پرویز
دبیرستان متوسطه ی دوره ی اول ، هدایت بندرديلم
قديمي ترين مدرسه راهنمايي بندرديلم

بهرام چوبين ، یکی از سرداران ارتش که از دودمان مهران(یکی از هفت خاندان ممتاز ساساني) بود، به پادشاهی خسرو تن در نداد و خود ادعای شاهنشاهی کرد. خسرو مجبور شد با قيام بهرام چوبين به مقابله بپردازد. وی قشونی برداشته، بجنگ او رفت اما شکست خورده و متواری شد و باوجودیکه سپاه بهرام، او را تعقیب می‌کردند، از دجله عبور کرده و به امپراتور روم موریس پناهنده‌شد.

خسرو در روم با قیصر توافقاتی کرد. امپراتور مذبور حاضر شد، خسرو را پسر خود دانسته، از او حمایت کند تا به پایتخت ایران برگردد بشرط اینکه خسرو در ازای این همراهی ارمنستان ایران و قلعه دارا را به بيزانس واگذار کند پس از آن خسرو با سپاهی که قیصر در اختیارش گذاشت به ایران بازگشت.

در این هنگام بهرام چوبین بعد از شکست دادن خسرو وارد تيسفون شده، به تخت نشسته و به نام خود سکه زده بود. با همیاری نجبای تيسفون و تعدادی از بزرگان اهل ارمنستان که به خسرو پیوسته بودند، خسرو در حوالی گنزك آذر آبادگان با بهرام وارد جنگ شد و او را شکست داد و دوباره بر تخت شاهی ایران نشست. بهرام به ترکان پناه برد و در شهربلخ ساکن شد و بعدها در همین شهر نیز درگذشت. بازگشت خسرو به سلطنت، در سال ۵۹۱ میلادی به وقوع پیوست.

جنگ‌های خسرو پرویز با روم

این جنگ‌ها از سال ۶۰۲ تا ۶۲۷ میلادی، تقریباً بمدت بیست سال، امتداد داشت. کیفیات آن از این قرار بود که تا وقتی موريس امپراتور روم بود، روابط مابین دو دربار، کاملاً صمیمانه بود ولی در سال ۶۰۲ میلادی موريس بدست فوكاس امپراتور بعدی بيزانس کشته شد. خسرو پرویز فوكاس را برسمیت نشناخت. جنگ مابین دولتین شروع شد. خسرو با لشکری وارد بين النهرين شد و قلعه را محاصره کرد و بعد از سه ماه آنرا گرفت. پس از آن قشون ایران ازفرات گذشته و سایر شهرهای رومی را گرفته تا نزدیکی بيروت امروزی تاخت. از طرف دیگر ایران از طرف ارمنستان حمله کرده و در آسياي صغيربقدری پیش رفت که اهالی قسطنطنيه مضطرب شدند. اوضاع دولت روم در این زمان قرین هرج و مرج بود. فوكاس که تخت سلطنت را غصب کرده بود، نتوانست در مقابل فتوحات خسرو کاری بکند.

فشار ایرانی‌ها باعث وحشت و اضطراب در ممالک روم شرقي شده، بحرانی تولید کرد که در نتیجه آن هراكليوس که در تاریخ ایران به هرقل معروف است، از كارتاژبا کشتی‌هایی به قسطنطنيه آمد و در سال 610 ميلادي با همراهی مردم زمام امور را بدست گرفت.

از طرف دیگر خسرو به جهانگیری خود ادامه داده و در سال ۶۱۱ میلادی به شامات تاخت و دمشق را گرفته، غارت کرد.

در سال 614 ميلادي سپاه ایران عازم اورشليم شدند و توانستند بيت المقدس را تسخیر کنند.

خسرو به این فتوحات خود اکتفا نکرده شهربراز را که یکی از سرداران نامی ایران بود با قشونی بطرف مصر فرستاد و او از کویری که مابین شامات ومصرحائل است گذشته وارد مصر شد و در سال 616 مبلادي اسكندريه را که شهری نامی و تجارتی بود، گرفت. این فتح سردار ایران، اثر بزرگی در عالم آن روزی کرد زیرا مدت نه قرن بود که مملکت مصر از تصرف ایران خارج شده و شاهان ساسانی همواره در این صدد بودند که حدود ایران را بحدود زمان هخامنشي برسانند.

از طرف دیگر در سال 617 ميلادي، شاهين سردار نامی دیگر ایران از كابادوكيه گذشته ممالک آسیای صغیر را یک بیک گرفت و به كالسدون (کوی قاضی‌کوی در استانبول امروزی) نزدیکی قسطنطنيه رسید. هراكليوس در این زمان با سردار ایرانی ملاقاتی کرده، سفیری نزد خسرو پرویز برای مذاکرات صلح فرستاده شد ولی مذاکرات بجایی نرسید. خسرو نه تنها برای مذاکرات صلح حاضر نشد بلکه سفیر را در حبس انداخته، تهدید به قتل کرد. پس از آن كالسدون بزودی توسط قشون ایران تسخیر شد و ایران تقریباً به حدود زمان هخامنشی رسید.

بر انداختن دودمان لخمی‌ها در حیره و جنگ ذوقار

لخمي هایا بنی‌لخم یا مناذره نام دودمانی عرب بود که در روزگار ساسانیان و میان سده‌های سوم تا هفتم میلادی، بر جنوب عراق فرمان می‌راندند. لخمي هاپیرو ساسانیان بودند.

نعمان سوم آخرین پادشاه این دودمان بود که بخاطر سرپیچی از خسرو، بدستور وی به زندان افکنده‌شد که بعلت مبتلا شدن به طاعون در زندان درگذشت.

خسرو پس از مرگ نعمان، اياس بن طائي را عامل جنوب عراق و تمامی ولایت‌هایی که به دست نعمان بود، قرار داد. نعمان سوم قبل از مرگ، اموال و سلاح‌های خود را به هاني بن مسعود ، سپرده بود، خسرو از هانی خواست که اموال و سلاح‌های نعمان را پیش وی بفرستد. هانی ابا کرده و برای جنگ آماده‌شد.

در این جنگ قشون ایرانی که تنها برای دو روز، آب آشامیدنی همراه داشتند با طولانی شدن نبرد و عدم دسترسی به آب با تشنگی، دست به گریبان شدند. حملهٔ ناگهانی عربانی که کمین کرده‌بودند و هزیمت ناگهانی ده هزار سپاهی عرب که همراه سپاه ایران بودند و بخاطر خویشاوندی با قبایل بکر، از قبل با یکدیگر توافق کرده و قصد جنگیدن نداشتند، از عواملی بود که شکست سپاهیان ایران، را رقم زد. در این جنگ، بسیاری از سپاهیان ایرانی یا از تشنگی و یا در حین جنگ کشته شدند.

دو اتحاد بزرگ جهانی در زمان خسرو پرویز

ترکان در زمان ساسانیان، رفته رفته، به دو خاقانات شرقی و غربی بخش شدند. خاقانات شرقي ترك با امپراتوری چين سر جنگ داشتند و خاقانات غربي ترك راه پیکار با ایران را در پیش گرفتند. اندکی بعد رقابت و دشمنی میان دو خاقانات شرقی و غربی پدید آمد.

امپراتوری چین که خاقانات شرقی را دشمنی خطرناک می شمرد، راه اتحاد با خاقانات غربي ترك را در پیش گرفت. بدین ترتیب اتحاد سه گانهٔ بزرگی شامل امپراتوری چین، خاقانات غربی ترکان و امپراتوری بيزانس بر ضد ایران پدید آمد. چندی بعد خزران ساکن کرانه‌های ولگا و شمال درياي خزرنیز به سه دولت نامبرده پیوستند و اتحادی چهار گانه بر ضد شاهنشاهی ساسانی ترتیب دادند.

دولت ساسانی نیز کوشید تا با اتحادی دیگر به مقابله دشمنان برخیزد. نخست با خاقانات شرقی ترک اتحاد کرد سپس به منظور جلوگیری از پیوستن اردوی ترکان و خزران به لشکریان بيزانس کوشید، متحدی درقفقاز جستجو کند. این متحد، آوارها بودند که در شمال قفقازمی‌زیستند. بدین روال در یک سوی امپراتوری چين، خاقانات غربي ترك ، خزران و بيزانس متحدشدند و در سوی دیگر ایران، آوارهاو خاقانات شرقی ترک متحد گشتند.

جنگهای هرقل با ایران

اوضاع بيزانس پس از سقوط كالسدون بسیار بد بود. از یکطرف فتوحات ایران، برای روم تقریباً مملکتی باقی نگذاشته بود زیراارمنستان ،ِ شهرهای رومی در بین النهرین، تمامی ممالک آسیای صغیر و شامات و فلسطین و مصر در تصرف ایران بود. از طرف دیگر خود قسطنطنیه هم مورد تهدید ایران و هم در تهدید اوارهابود. اوضاع روم بقدری بد بود که هرقل در ابتدا می‌خواست از پایتخت فرار کرده و به كارتاژدر افریقا برگردد ولی روحانیون و مردم در این زمان بصدا درآمدند و بالاخره او راضی شد بماند و قرار شد که خزائن و دارائی‌های کلیساها بمصرف تهیه اردوگاهای نظامی و جنگی برسد. شور و هیجانی که از ویران شدن شهر مقدس اورشليم و ربوده شدن صليب راستين برخاسته بود بسیار کارگر افتاد و خود مایهٔ دلگرمی امپراتور شکست خورده گردید.

در سال ۶۲۲ میلادی هرقل در نزدیکی ارمنستان با شهر براز سردار ایرانی، جنگی کرد بنام تبرد ايسوس 622که به فتح رومیها تمام شد. سال بعد هرقل با مردمان شمالی مثل خزرهاو غیره همدست شد بطرف ایران قشون کشی کرد و خسرو با قشونی مرکب از چهل هزار نفر به آذربایجان شتافت ولیکن هرقل فاتح شد و هراكليوس با شوقی انتقام جویانه کوشید تا آتشکده مقدس پادشاهان، آتشكده آذر گشتسب را که پادشاهان ساسانی پای پیاده به زیارت آن می‌رفتند و در شيز وگنگز واقع بود، به تلاقی اهانتی که دراورشليم نسبت به مزار مقدس مسيح شده بود، عرضهٔ بیحرمتی کرده و این آتشکده را بعد از به آتش کشیدن، ویران کرد. در مورد اینکه گنجینهٔ نفایس مقدس آتشکده، بدست سپاه رومی غارت شده، یا قبل از حمله، در جای امن نقل و حفاظت شده، توافق نظر وجود ندارد و پس از آن نیز به غارت شهرهای ایران پرداخته، اتشكده ها را خراب نمود.

جنگهای بعدی او نیز با شهر برازبود که باز به فتح هرقل تمام شد. در سال622 خسرو که از فتوحات روم مضطرب شده بود، خواست ضربه قطعی را برومی‌ها وارد آورد و با آوارهامتحد شده،قسطنطنيه را محاصره کرد. شاهين سردار ایرانی و آوارها در جنگی که در گرفت ، موفق به تسخیر شهر نشدند و رومی‌ها توانستند شهر كالسدون را نیز دوباره پس بگیرند.

در سال 627هرقل مصمم شد که بطرف دستگردبرود. این محل در نزدیکی تيسفون ، پایتخت خسرو بود در نزدیکی نينواي قدیم (بغداد کنونی) جنگی به نام نبرد نينوابین رومی‌ها و ایرانی‌ها وقوع یافت. در این جنگ اگر چه سردار ایرانی کشته شد ولی قشون ایران پافشاری کرد تا آنکه بالاخره نیروی کمکی به آنها رسید. در این حیص و بیض ترسی بر خسرو مستولی شد که در نتیجهٔ آن قشون ایران را رها نموده، فرار کرد با وجود این لشگر ایران مقاومت نموده و توانستند دشمن را در دستگرد متوقف کرده و از پیشروی هرقل به تیسفون جلوگیری نمایند. هرقل نقشهٔ اولی خود را که تعقیب و محاصره تیسفون بود، تغییر داده به طرف شمال یعنی گنزك(تخت سليمان امروزی) رفت. طغیان ناگهانی دجله وفرات و خرابی قسمتی از ایوان کسری، در این اوقات برای خسرو، فرصت و حوصلهٔ توقف در تیسفون را باقی نگذاشت. شکسته شدن سدها، کشتزارهای اطراف را به باتلاق تبدیل کرد و ناکامی خسرو در ترمیم ویرانی‌ها یک نشانهٔ بارز انحطاط دولت ساسانیان، در انظار عامه تلقی گشت. خسرو همراه زن محبوبش شيرين و دو پسر او مردانشاه و شهريار، ازدجله عبور کرد و به ویه اردشیر در قسمت غربی دجله رفت.

خلع و قتل خسرو پرویز

در این روزهای بحرانی، نفوذ زن مسیحی خسرو، شيرين بقدری بود که شاه بالاخره در صدد درآمد، به جای پسر بزرگ خویش شيرويه، (قباد دوم) که از مریم دختر موريس امپراتور سابق بيزانس داشت، مردانشاه (پسري كه از شيرين داشت)را که کودکی خردسال بیش نبود، به ولیعهدی انتخاب کند. مسئلهٔ انتخاب ولیعهد، دراین هنگام که پادشاه ضعیف و بیمار بود، نمی‌توانست با مداخلهٔ بزرگان و نجبا برخورد نکند. ناخرسندی نجبا از انتخاب مردانشاه با سعی شيرويه جهت نیل به حق خویش، خسرو را مواجه با یک توطئه خونین خانوادگی ساخت.

در روز ۲۴ فوریهٔ (پنجم اسفند) سال 628، خسرو پرویز، از سلطنت خلع شده و محبوس گردید. خسرو قبل از مرگ جواب قسمتی از اتهامات خود را داد. كه مي توان آن را درشاهنامه جستجو كرد.شيرويه با نام قباد دوم، سلطنت خود را آغاز کرد. هفده برادر خود راكشت، نوشته شده که آنها را در جلوی چشم پدر، کشتند. سرانجام پس از پنج روز حبس، خسرو پرویز در زندان به دست مهر هرمزد، به قتل رسید.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:,
ارسال توسط امیر حسین خلفی
آخرین مطالب